avoidingدیکشنری انگلیسی به فارسیپرهیز کردن، اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن
outbiddingدیکشنری انگلیسی به فارسیبیش از حد، بیشتر توپ زدن از، روی دست کسی رفتن، بیشتر پیشنهاد دادن از