انجامشده
انجام عملی، عمل انجام شده
انجام دادن، بانجام رساندن، وفا کردن، بانتها رسیدن
به دست آوردن
انجام می شود، انجام دادن، بانجام رساندن، وفا کردن، بانتها رسیدن
انجام دهندگان
بدرفتاری
همدردی
کامل کننده
fait accompli
fait accompli, irrecoverable, irreversible
direct, dead, fait accompli