هقورلغتنامه دهخداهقور. [ هََ ق َوْ وَ ] (ع ص ) دراز گنده اندام گول . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عقورلغتنامه دهخداعقور. [ع َ ] (ع ص ) سگ گزنده . (منتهی الارب ). حیوانی که بگزد.(از اقرب الموارد). ضد انوس . ج ، عُقُر : دهر بی منفعت خری است پلیدچرخ بی عافیت سگی است عقور. مسعودسعد.در عمارتها سگانند و عقوردر خرابیهاست کنج عزّ و
عکورلغتنامه دهخداعکور. [ ع ُ ] (ع مص ) مصدر عَکر است در تمام معانی . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عَکر شود.