actionدیکشنری انگلیسی به فارسیعمل، اقدام، کنش، بازی، حرکت، رفتار، فعل، نبرد، جنبش، کار، کردار، تاثیر، تعقیب، اشاره، گزارش، وضع، پیکار، طرز عمل، تمرین، سهم، سهام شرکت، جریان حقوقی، اقامهء دعوا، اشغال نیروهای جنگی، اثر جنگ، جریان، جدیت
ریزرشتهmicrofilamentواژههای مصوب فرهنگستانساختاری کوچک و رشتهمانند متشکل از پروتئینی شبیه آکتین (actin) که بهصورت منفرد یا دستهای است و در حرکت میانیاختهای و تغییر شکل یاخته دخالت دارد