admitدیکشنری انگلیسی به فارسیاقرار کردن، پذیرفتن، دادن، راه دادن، بار دادن، راضی شدن، رضایت دادن، تصدیق کردن، زیر بار رفتن، واگذار کردن، اعطاء کردن
دسترسی چندگانۀ کدتقسیم نوریoptical code division multiple access, ODMAواژههای مصوب فرهنگستاننسخۀ شبیهسازیشدۀ فنّاوری دسترسی چندگانۀ کدتقسیم برای شبکههای نوری
administrationدیکشنری انگلیسی به فارسیمدیریت، حکومت، اجرا، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرمداری، تقسیمات جزء وزارتخانهها در شهرها
administrationدیکشنری انگلیسی به فارسیمدیریت، حکومت، اجرا، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرمداری، تقسیمات جزء وزارتخانهها در شهرها