adviceدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاوره، مشورت، نصیحت، اندرز، نظر، پند، رایزنی، خبر، مصلحت، صوابدید، اگاهی، اطلاع
adviseدیکشنری انگلیسی به فارسیتوصیه، مشورت دادن، نصیحت کردن، توصیه دادن، پند دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن
advicesدیکشنری انگلیسی به فارسیتوصیه ها، مشورت، نصیحت، اندرز، نظر، پند، رایزنی، خبر، مصلحت، صوابدید، اگاهی، اطلاع
برگة ارسالadvice noteواژههای مصوب فرهنگستانسند یا برگهای که برای تأیید ارسال کالا به مشتری صادر میشود
advicesدیکشنری انگلیسی به فارسیتوصیه ها، مشورت، نصیحت، اندرز، نظر، پند، رایزنی، خبر، مصلحت، صوابدید، اگاهی، اطلاع