againstدیکشنری انگلیسی به فارسیدر برابر، علیه، در مقابل، ضد، بر، با، مخالف، به، برعلیه، برضد، بسوی، مجاور
مارپیچ کوچکslalom skiingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی زمانمحور (against the clock) در مسیرهای نسبتاً کوتاه و مارپیچ که در آن دروازهها یا میل و پرچمهای نصبشده در فاصلۀ اندکی از یکدیگرند
مارپیچ بزرگgiant-slalom skiingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی زمانمحور (against the clock) در مسیرهای نسبتاً طولانی و مارپیچ که در آن فاصلۀ دروازهها یا میل و پرچمهای نصبشده نسبت به مارپیچ کوچک بیشتر است
againstدیکشنری انگلیسی به فارسیدر برابر، علیه، در مقابل، ضد، بر، با، مخالف، به، برعلیه، برضد، بسوی، مجاور