intakeدیکشنری انگلیسی به فارسیمصرف، تنفس، نیروی جذب شده، خورد، مدخل ابگیری، جای ابگیری، نیروی بکار رفته، مک، حقه، فرا گرفتگی، مقدار جذب چیزی به درون، مکیدن
حسگر دمای هوای ورودیintake air temperature sensor, intake temperature sensorواژههای مصوب فرهنگستانحسگری در مسیر هوای ورودی به موتور که نوسانات دمایی را تبدیل به نشانک الکتریکی میکند
دندهچهارfourth gear, fourthواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در جعبهدنده که در آن نسبت دور معمولاً در حدود یک است و درنتیجه سرعتها و گشتاورهای ورودی و خروجی جعبهدنده تقریباً یکسان هستند