harmingدیکشنری انگلیسی به فارسیآسیب رساندن، صدمه زدن، اسیب رساندن، خسارت رساندن، خسارت زدن، خسارت وارد اوردن، خسارت وارد کردن
مسلح کردنarmingواژههای مصوب فرهنگستانتغییر وضعیت سلاح یا مهمات از حالت ضامن به حالت آماده برای شروع آتش