لغتنامه دهخدا
ابن الوقت . [ اِ نُل ْ وَ ] (ع ص مرکب ) ابن وقت . آنکه بمقتضای وقت کار کند و سابقه و لاحقه را اعتبار نکند. زمانه ساز. || آنکه از حاضر تمتع جوید بی نظری بگذشته و آینده . ابن وقت : لیک صافی فارغ است از وقت حال صوفی ابن الوقت باشد در مثال . <p