همتیلغتنامه دهخداهمتی . [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) در دفترخانه ٔ یوسف خان افشار می بود و شعرش بد نیست . این ابیات از اوست :دلی ز کوی تو ناآشنا نمی آیدکه صد جهان ستمش در قفا نمی آید. #الفت میان این دل و غمهای عشق اوجایی رسیده است که من هیچکاره ام . <p