گونکیلغتنامه دهخداگونکی . [ ن َ ] (اِخ ) طایفه ای هستند از طوایف فارس که ییلاق آنها کوه خرمن کوه ضیمکان است و قشلاق آنها نواحی بلوک میمند می باشد و معیشت آنها از گوسفند است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 332).
یانکیلغتنامه دهخدایانکی . (اِ) نامی است که مردم انگلستان به استهزا به مردم اتازونی داده اند و سپس از طرف جنوبی های آمریکا به شمالیها داده شده و اکنون در همه جا این نام از روی استهزا و خشم به امریکائیان اطلاق میشود. (از لاروس ).
یونکیلغتنامه دهخدایونکی . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فلارد بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 30هزارگزی خاور لردگان ، با 249 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="
آنکولغتنامه دهخداآنکو. (ضمیر + حرف ربط + ضمیر) مخفف آنکه او. آن کس که او : یکی آنکه گفتی شمار سپاه فزونتر بد از تابش هور و ماه ستوران و پیلان چو تخم گیاشد اندر دم پرّه ٔ آسیابر آنکو چنین بود برگشت روزنمانی تو هم شاد و گیتی فروز.<p class="aut