هنبیلغتنامه دهخداهنبی . [ هَُ ن ْ ن َ با / هََ ن َ با ] (ع ص ) زن گول و نادان که در کار زیرکی و استادی کردن نتواند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
انبیلغتنامه دهخداانبی . [ اَم ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلوانای شهرستان ارومیه با 500 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
عنبیلغتنامه دهخداعنبی . [ ع ِ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به عنب . رجوع به عنب شود. || منسوب به عنب که میوه و انگور فروش را می رساند. (از انساب سمعانی ).- بواسیر عنبی ؛ بواسیری است گرد بر سان انگور. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- پرده ٔ عنبی ؛ پر