عنسللغتنامه دهخداعنسل . [ ع َ س َ ] (ع ص ) ماده شتر تیزرو. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). ناقه ٔ سخت و سریع. (از اقرب الموارد).
عنصللغتنامه دهخداعنصل . [ ع ُ ص َ / ص ُ ] (ع اِ) پیاز دشتی مشهور به اسقال . ج ، عنصلاء. (از منتهی الارب ). پیاز موش . اسقیل . عضلاء. رجوع به اسقال و پیاز موش شود : آن زاغ در آسا بر همچون حبشی کاذر بربسته به شاخ اندر هم سنبل وهم