اوج خورشیدیaphelionواژههای مصوب فرهنگستانموقعیتی در مدار زمین یا هر جِرم گردان دیگر به دور خورشید که در آن، جرم مورد نظر در دورترین فاصله از مرکز خورشید قرار گیرد متـ . اوج 2
آفلینلغتنامه دهخداآفلین . [ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ آفِل : شد صفیر باز جان در مرج دین نعره های لااحب الاَّفلین . مولوی .ناخوشت آید مقال آن امین در نُبی که لااحب الاَّفلین .مولوی .
اوجدیکشنری فارسی به انگلیسیacme, apex, aphelion, climax, consummation, crest, culmination, extremity, height, high, high-water mark, highlight, maximum, peak, pink, pinnacle, prime, summit, superlative, tide, tiptop, top, zenith