تأییدنامۀ نوعtype approvalواژههای مصوب فرهنگستانگواهیای که به محصولی اعطا میشود که حداقل الزامات قانونی و فنی و ایمنی را دارا باشد
تصویبدیکشنری فارسی به انگلیسیapprobation, approval, confirmation, enactment, passage, passing, ratification, sanction
رضایتدیکشنری فارسی به انگلیسیacquiescence, accession, accord, approbation, approval, assent, compliance, consent, content , contentedness, contentment, nod, satisfaction, submission
تأییدنامۀ نوعtype approvalواژههای مصوب فرهنگستانگواهیای که به محصولی اعطا میشود که حداقل الزامات قانونی و فنی و ایمنی را دارا باشد
رد اعتبارaccreditation disapprovalواژههای مصوب فرهنگستاندر مورد سامانهای اِعمال میشود که فاقد الزامات امنیتیِ مندرج در طرح امنیت است؛ چنین سامانهای اگر در حال راهاندازی باشد، برای آغاز بهرهبرداری تأیید نمیشود و اگر در حال بهرهبرداری باشد، بهرهبرداری از آن متوقف میشود