oratoryدیکشنری انگلیسی به فارسیروحانی، فصاحت و بلاغت، فن خطابه، فصاحت، سخن پردازی، شیوهسخنرانی، علم بدیع، خوش زبانی، سخن سرایی، عبارت سازی
ورطوریلغتنامه دهخداورطوری . [ وَ ] (اِ) گیاهی است که در کوهستانها و ریگستانها روید و جمیع مرضهای سوداوی را نافع است و بعضی گویند نوعی از گندنای کوهی است . (ناظم الاطباء) (برهان ). سلطاخنیس . (فهرست مخزن الادویه ).
نمازخانه2chapel2, oratory, chapelryواژههای مصوب فرهنگستان1. بنای مذهبی مستقل کوچکتر از کلیسا و دارای یک شبستان 2. مکانی ویژۀ عبادت در بعضی از اماکن عمومی نظیر بیمارستانها، در دین مسیحی
preparatoryدیکشنری انگلیسی به فارسیآماده سازی، مقدماتی، تدارکی، پستایی، امایشی، مربوط به تهیه یامقدمات