نمای لحنی کمانیarched contourواژههای مصوب فرهنگستاننمای لحنیای که نشانگر حرکت کلی لحن بهصورت یک کمان است
نمای لحنی کمانی وارونهreversed arched contourواژههای مصوب فرهنگستاننمای لحنیای که نشانگر حرکت کلی لحن بهصورت یک کمان وارونه است
parchedدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد شده، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
marchedدیکشنری انگلیسی به فارسیراه می رفت، راهپیمایی کردن، قدم رو کردن، نظامی وار راه رفتن، پیشروی کردن، تاختن بر، پیشرفت کردن