اشراف، نجیب زاده، عضو دستهء اشراف، طرفدار حکومت اشراف
اشراف زن
ارشد طلسم مرد
ارسطوها، نجیب زاده، عضو دستهء اشراف، طرفدار حکومت اشراف
عضو طبقة اشراف
هوادار اشرافسالاری
aristocrat
aristocrat, well-born
aristocrat, gentleman, noble, patrician
اشرافی
اشراف گرایی
ضد آريستوكرات