حیاتیدیکشنری فارسی به انگلیسیarterial, critical, crucial, exigent, fateful, grave, obbligato, overbearing, seminal, subsistence, vital
درونشریانیintra-arterial, endarterialواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نوعی دارورسانی که در آن دارو به درون شریان تزریق میشود متـ . شریانی 1