ashesدیکشنری انگلیسی به فارسیخاکستر، درخت زبان گنجشک، بقایای جسد انسان پس از مرگ، خاکسترافشاندن یا ریختن
assistanceدیکشنری انگلیسی به فارسیمعاونت، کمک، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات
assistanceدیکشنری انگلیسی به فارسیمعاونت، کمک، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات