attestedدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید شده است، گواهی دادن، شهادت دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضاء کردن
حثیثیلغتنامه دهخداحثیثی . [ ح ِث ْ ثی ثا ] (ع مص ) حضیضی . برآغالیدن . اسم است افژولیدن را. (منتهی الارب ).
حطیطیلغتنامه دهخداحطیطی . [ ح ِطْ طی طی ی ] (ع اِ) حطة. رجوع به حطة شود. || مرد ریز و خرد. (منتهی الارب ).