attacksدیکشنری انگلیسی به فارسیحملات، حمله، یورش، تعرض، تجاوز، تاخت، تاخت و تاز، تکش، اصابت یا نزول ناخوشی، حمله کردن، حمله کردن بر، مبادرت کردن به، تاخت کردن، مورد حمله قرار دادن، تعرض کردن
اتوکشلغتنامه دهخدااتوکش . [ اُ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) اتوکشنده : ز بیداد یار اتوکش نگرکه افکنده درآتشم چون اتو.؟
اطوکشلغتنامه دهخدااطوکش . [ اُ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) صورت نادرست اتوکش است . رجوع به اتو و اتوکش و اتو کشیدن و اتوکشی شود.