hatesدیکشنری انگلیسی به فارسیمتنفرم، نفرت، تنفر، دشمنی، ستیز، اکراه، غل، نفرت داشتن از، تنفر داشتن از، بیزار بودن، کینه ورزیدن، عداوت کردن، مشمئز شدن
attestedدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید شده است، گواهی دادن، شهادت دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضاء کردن
attestedدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید شده است، گواهی دادن، شهادت دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضاء کردن
flattestدیکشنری انگلیسی به فارسیمسطح، تخت، صاف، هموار، پهن، یک دست، خنک، بی مزه، قسمت پهن، بدون پاشنه، بی تنوع