آفتاب، لبریز، مماس با سطح اب، سرگردان بر روی امواج دریا
abash، دست پاچه کردن، شرمنده کردن، دست پاچه نمودن، خجالت دادن
درایت، شعور، هوش و حواس خود را جمع کردن.
دقت،()خود را جمع کردن.
سعایت کردن و سخن چینی نمودن، مقدمات ناراحتی کسی را فراهم کردن
حوز. (ع اِ) نام درختی است . رجوع به حور شود.
awash
afloat, awash