axisواژهنامه آزادآسِه. «محور» به پارسی می شود «آسه». «آسیاب» آسه ای است که آب می چرخاندش. آن با axis یا axe در زبان های اروپایی همریشه است.
محورهای لَختیaxes of inertiaواژههای مصوب فرهنگستانسه محور اصلی عمودبرهم که گشتاور لَختی جسم حول یکی از آنها بیشترین و حول یکی دیگر از محورها کمترین است
انداختگویش کرمانشاهکلهری: xes/ xest گورانی: xes/ xest سنجابی: xes/ xest کولیایی: axes/ axest زنگنهای: xes/ xest جلالوندی: âšt زولهای: ât/ âyt کاکاوندی: âšt هوزمانوندی: âšt
relaxesدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش بخش است، شل کردن، سست کردن، کم کردن، لینت دادن، تمدد اعصاب کردن، راحت کردن، خرد شدن، ضعیف کردن