سردبادboraواژههای مصوب فرهنگستانباد فروریز بسیار سردی که وقتی به زمینهای پست یا سواحل میرسد، گرمایش ترمودینامیکی آن برای رسیدن به دمای معمول منطقه ناکافی است و بهصورت بادی سرد ظاهر میشود
باجهآگهی،نماباجهکیوسکبوردواژههای مصوب فرهنگستانآگهینمایی که بر بالای باجههای مطبوعاتی و باجههای گلفروشی نصب میشود
کلاهک ترکشزاfragmentation warheadواژههای مصوب فرهنگستانکلاهکی که پس از انفجار، اشیای جامد و ریزی از آن رها میشود و باعث انهدام یا آسیب هدف میشود
کلاهک نفوذگرbroach warheadواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بمب یا موشک با دو کلاهک بههمپیوسته برای نفوذ به بدنۀ زره یا سازۀ مستحکم
barratorsدیکشنری انگلیسی به فارسیمربیان، قاضی رشوهگیر، قلدور، دعوایی، اهل نزاع، رشوه خوار، ستیز جو، ستیز گر، ستیزه جو، ستیزه گر، رئیس یا متصدی کشتی که رشوه بگیرد
barratorsدیکشنری انگلیسی به فارسیمربیان، قاضی رشوهگیر، قلدور، دعوایی، اهل نزاع، رشوه خوار، ستیز جو، ستیز گر، ستیزه جو، ستیزه گر، رئیس یا متصدی کشتی که رشوه بگیرد