بُنپوشۀ بیرونیexterior base-coatواژههای مصوب فرهنگستانبُنپوشهای تکلایه که بر سطح خارجی محصولات فلزی برای افزایش مقاومت به خوردگی نشانده میشود
baseدیکشنری انگلیسی به فارسیپایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، باز، مرکز، شالوده، ته، ریشه، زمینه، تکیه گاه، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر، بنیان نهادن، مبنا قراردادن، پایه زدن، فرومایه، خسیس، پست
رایزنcounselor 1/ counsellor 1, counselor of embassyواژههای مصوب فرهنگستان1. مقامی رسمی و ارشد در سفارت که وظیفۀ مهمی در یکی از امور سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی بر عهده دارد 2. رتبۀ دیپلماتی بلافاصله پایینتر از سفیر و وزیرمختار و بالاتر از دبیر