balkedدیکشنری انگلیسی به فارسیبله، طفره رفتن از، مانع شدن، امتناع ورزیدن، رد کردن، زیرش زدن، مانع رشدونموشدن
نشست نافرجامbaulked landing, baulk 3واژههای مصوب فرهنگستاننشستی که در پی پیشامدهای واپسین مراحل تقرب نیمهتمام میماند
دیوارة ضدآتشfire bulkhead,fire-proof bulkhead,fire-resisting bulkheadواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دیوارهها در شناور که بر طبق قوانین ایمنی و نجات جان انسان در دریا باید در دماهای معین جلو نفوذ آتش را بگیرد
نشست نافرجامbaulked landing, baulk 3واژههای مصوب فرهنگستاننشستی که در پی پیشامدهای واپسین مراحل تقرب نیمهتمام میماند