پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
رومی بچهلغتنامه دهخدارومی بچه . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) اشک چشم . ج ، رومی بچگان . (فرهنگ فارسی معین ).
گرم گویلغتنامه دهخداگرم گوی . [ گ َ ] (نف مرکب ) گوینده ٔ سخنان نرم و ملایم . آنکه سخنی دلفریب گوید. گوینده ٔ سخنان شیوا و دلچسب . ملیح : چو کافور موی و چو گلبرگ روی دلش رزمجوی و زبان گرم گوی . فردوسی .چو کافور گرد گل سرخ موی زبان