نشانفرستbeaconواژههای مصوب فرهنگستانفـرستنـده ـ گیرنـدهای با بُرد کوتاه که ارتباط بین وسایل نقلیه و مدیریت حملونقل را امکانپذیر میسازد
beaconsدیکشنری انگلیسی به فارسیچراغ ها، چراغ دریایی، برج دیدبانی، دیدگاه، با چراغ یا نشان راهنمایی کردن
نشانفرست راداریradar beacon, raconواژههای مصوب فرهنگستانتراپاسخگر نصبشده در هواگرد که با دریافت کدِ تپ صحیح از رادار زمینی بلافاصله رمز شناسایی را در همان طولِموج یا در طولِموج متفاوت ارسال میکند متـ . تراپاسخگر نشانفرست راداری radar beacon transponder سامانۀ نشانفرست راداریradar beacon system, RBS تراپاسخگر راداری radar transponder
شناور نورانیlight vesselواژههای مصوب فرهنگستانشناوری با چراغهای پرنور که در نقطهای از دریا درلنگر است و از آن بهعنوان علامت دریایی استفاده میشود متـ . قایق نورانی lightboat, gas boat 2, boat beacon, unattended lightboat کشتی نورانی lightship
نشانفرست تقربmarker beaconواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نشانفرست که، برای تقرب، پرتوهای عمودی ارسال میکند و علائم شنیداری و دیداری آن در اتاقک خلبان دریافت میشود
نشانفرست ثابتfixed beacon, tower beaconواژههای مصوب فرهنگستاننشانفرستی که بهصورت ثابت به بستر دریا مهار شده است یا بر روی زمین استقرار دارد