بیدوشلغتنامه دهخدابیدوش . [ وَ ] (ص مرکب ) (از: بید + وش ) مانند بید. برسان بید. بیدمانند. || لرزان . لرزنده مانند برگهای بید که به اندک بادی میلرزد. (ناظم الاطباء).
بادوشلغتنامه دهخدابادوش . (اِخ ) (گردنه ٔ...) گردنه ای است که مابین قلیان کوه و اشتران کوه از انشعابات جبال پیشکوه بارتفاع 3040 متر واقع و محل عبور طوایف لر است . رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 29 شود.
بادویزلغتنامه دهخدابادویز. [ بادْ ] (اِ مرکب ) بادویزن . بمعنی بادبیزن است که بادکش باشد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 165). رجوع به بادزن و بادبیزن شود.
بدازلغتنامه دهخدابداز. [ ب َ ] (اِ) افزاری است کفش گران را. (آنندراج ). گاوه ٔ کفاشان . (ناظم الاطباء).