گیاهان بسترسازbedding plantsواژههای مصوب فرهنگستانگیاهان علفی یکساله یا دوساله یا چندساله که از آنها برای پوشاندن موقت خاک استفاده میشود
imbeddingدیکشنری انگلیسی به فارسیimbedding، در درون کار کردن، نشاندن، فرو کردن، خواباندن، محاط کردن، دور گرفتن، جا دادن
embeddingدیکشنری انگلیسی به فارسیتعبیه کردن، نشاندن، جاسازی کردن، فرو کردن، خواباندن، محاط کردن، دور گرفتن، جا دادن، در درون کار کردن
لایهبندی تدریجیgraded beddingواژههای مصوب فرهنگستانساختاری رسوبی که در آن مواد به سمت بالا بهتدریج ریزتر میشوند