bedsدیکشنری انگلیسی به فارسیتخت، بستر، رختخواب، کف، باغچه، فراش، خوابگاه، طبقه، ته، خوابیدن، تشکیل طبقه دادن
بیتهای افزونهredundant bitsواژههای مصوب فرهنگستانبیتهایی که در هنگام انتقال دادهها برای تشخیص یا اصلاح خطا یا هر دو افزوده شدهاند
معیار استقلال بیتیbit independence criterion, BICواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری که بهموجب آن، تغییر هر بیت ورودی در توابع بولی به تغییر هر دو بیت خروجی دلخواه، بهطور مستقل از یکدیگر، منجر میشود
بیشبَستdeep bite, closed-bite malocclusion, closed biteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بَدهمایی که در آن همپوشانی عمودی دندانهای قدامی در حالت بَرهمایی مرکزی زیاد است متـ . روبَست عمیق deep overbite همپوشانی عمودی عمیق deep vertical overlap
بیتافزاییbit stuffingواژههای مصوب فرهنگستانافزودن بیت به قاب رقمی (digital frame) برای همزمانسازی و واپایش
تخت دوطبقهbunk bedsواژههای مصوب فرهنگستاندو تختخواب که یکی بالای دیگری قرار دارد و معمولاً در مهمانخانه/ هتل برای استفادۀ کودکان است