bosomsدیکشنری انگلیسی به فارسیbosoms، سینه، بغل، بر، پیش سینه، در اغوش حمل کردن، بااغوش باز پذیرفتن، دارای پستان شدن، عزیز کردن، رازی را در سینه نهفتن
visionsدیکشنری انگلیسی به فارسیدیدگاه ها، دید، بینایی، تصور، بصیرت، رویا، الهام، خیال، منظره، وحی، دیدن