boomدیکشنری انگلیسی به فارسیرونق، غرش، توسعه عظیم، تیر کوچک، صدای غرش، پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم، غریدن، غریو کردن، بسرعت درقیمت ترقی کردن، توسعه یافتن، غرش کردن
فهرست مقادیرbill of materials, bill of quantitiesواژههای مصوب فرهنگستانفهرست مقدار مواد و اجزای موردنیاز برای انجام هر بخش از کار اختـ . ف.م. BOM, BOQ
افتو ل بومواژهنامه آزاد(گنابادی) اَفْتُوْ لُ بوم [afto lo bom]؛ پیر، کهنسال، در حال مرگ، نزدیک به مردن.
گفتمگویش اصفهانی تکیه ای: bemvât طاری: bemvât طامه ای: bom(v)ât طرقی: bemvât کشه ای: bemvâ نطنزی: bamvât