bonnetsدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی ها، کلاهک، کلاهک دودکش، سرپوش هرچیزی، در پوش، نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه، کلاه سر گذاشتن
bannedدیکشنری انگلیسی به فارسیممنوع، ممنوع ساختن، قدغن کردن، بستن، منع کردن، باز داشتن، تحریم کردن، لعن کردن، اجازه ندادن