wrapدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته بندی کردن، پتو، پنهان سازی، پیچیدن، پوشانیدن، پنهان کردن، لفاف کردن، قنداق کردن، لفافه دار کردن
brabbleدیکشنری انگلیسی به فارسیخرگوش، دعوا، بحی، سر و صدا، جنجال کردن، مشاجره کردن، سروصدا کردن، سرشاخ کردن
brabbleدیکشنری انگلیسی به فارسیخرگوش، دعوا، بحی، سر و صدا، جنجال کردن، مشاجره کردن، سروصدا کردن، سرشاخ کردن