bruiseدیکشنری انگلیسی به فارسیکبودی، ضرب، کبود شدگی، تباره، ضغطه، کوبیدن، کبود شدن، کبود کردن، زدن، کوفته شدن
bruisesدیکشنری انگلیسی به فارسیکبودی، ضرب، کبود شدگی، تباره، ضغطه، کوبیدن، کبود شدن، کبود کردن، زدن، کوفته شدن