بطری، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن، بیچاره کردن
جادوگر
کارگر، منفجر یاخوردکننده، چیز شکفت انگیز و عجیب
بوتسی
بافت، ضربه زدن، شاخ زدن، پیش رفتن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن
broken, busted, cursive
bankrupt, bust , busted, impecunious, insolvent
unbusted
احتراق، محو در نور خروشیدن، تبدیل بخاکستر کردن