بحزلغتنامه دهخدابحز. [ ب َ ] (ع مص ) راندن . به مشت زدن و دفع کردن به درشتی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
بیهسلغتنامه دهخدابیهس . [ ] (اِخ ) ابن زمیل . نام مهردار ولیدبن یزیدبن عبدالملک . رجوع به الوزراء و الکتّاب جهشیاری ص 44 شود.
بیهسلغتنامه دهخدابیهس . [ ب َ هََ ] (اِخ ) ابوبیهس ، کنیه ٔ هیصم بن جابر خارجی است . (منتهی الارب ). رجوع به ابوبیهس شود.
بیهسلغتنامه دهخدابیهس . [ ب َ هََ ] (اِخ ) بدون الف و لام ، نام مردی که مثل است در گرفتن قصاص . (منتهی الارب ).
بیهسلغتنامه دهخدابیهس . [ ب َ هََ ] (ع اِ) شیر.(منتهی الارب ). از صفات شیر است و از آن اسمی مشتق شده است . (از لسان العرب ). || (ص ) مرد دلیرو شجاع . || زن خوشرفتار. (منتهی الارب ).