ابریشم آبیbyssal thread, byssus threadواژههای مصوب فرهنگستانتار یا تارهایی محکم از پروتئین مایع که برخی از نرمتنان برای چسباندن خود به بستر تولید میکنند
بششلغتنامه دهخدابشش . [ ] (اِ) بعربی برگ حنظل را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). ورق حنظل است . (اختیارات بدیعی ).
بشوشلغتنامه دهخدابشوش . [ ب ِ ] (ص ) فریب دهنده در تجارت و سوداگری . (ناظم الاطباء). مکاس کردن در بیع؛ ای تأخیرکردن و فروختن تا بها زیاده شود. (مؤید الفضلاء).
ابریشم آبیbyssal thread, byssus threadواژههای مصوب فرهنگستانتار یا تارهایی محکم از پروتئین مایع که برخی از نرمتنان برای چسباندن خود به بستر تولید میکنند