کومانلغتنامه دهخداکومان . [ ] (اِ) صاحب منتهی الارب ذیل تدسیم آرد: به روغن تر کردن و سیاه کردن کومان زنخ بچه را تا چشم نرسد به وی ، و در حاشیه نوشته : کومان برآمدگی باشد .
کومایینلغتنامه دهخداکومایین . (اِخ ) دهی از دهستان سورسور که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).