مرکز جِرمcentre of massواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای که جِرم کل مجموعهای از اجسام یا ذرات را میتوان در آنجا در نظر گرفت
Centreدیکشنری انگلیسی به فارسیمرکز، میانه، مدار، میان، وسط و نقطه مرکزی، در مرکز قرار گرفتن، تمرکز یافتن