خاشهchaffواژههای مصوب فرهنگستانبراده یا نوارهای فلزی باریکی که در آسمان رها میشود و در رادار دشمن اختلال ایجاد میکند و او را ازنظر هدفیابی فریب میدهد
شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
chafeدیکشنری انگلیسی به فارسیچاقه، عصبانیت، ساییدگی، پوست رفتگی، خراش، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خونکسی را بجوش اوردن، خراشیدن، ساییدن، بههیجان اوردن، سابیدن
chafferدیکشنری انگلیسی به فارسیchaffer، داد و ستد، سرند، غربال، ادم شوخ و خوش مشرب، چانه، مبادله کردن، چانه زدن، وراجی کردن
chafferدیکشنری انگلیسی به فارسیchaffer، داد و ستد، سرند، غربال، ادم شوخ و خوش مشرب، چانه، مبادله کردن، چانه زدن، وراجی کردن