chartدیکشنری انگلیسی به فارسیچارت سازمانی، جدول، نگاره، گرافیگ، ترسیم اماری، نقشه، کشیدن، بر روی نقشه نشان دادن
نقشه 1chartواژههای مصوب فرهنگستاننقشههای ناوبری دریانوردی و هوانوردی و برخی از نقشههایی که کاربرد ویژه دارند
پخت سرِ میزcart serviceواژههای مصوب فرهنگستانشیوهای از پذیرایی که در آن میزبان غذا را در تالار در کنار میز مهمانان آماده و عرضه میکند
کارت صورتغذاmenu cardواژههای مصوب فرهنگستانبرگهای بر روی میز غذاخوری در مراسم رسمی شام شامل فهرست خوراکیهایی که ارائه میشود متـ . کارت منو
نمودار میلهای خوشهایclustered bar chart/ cluster bar chart, grouped bar chartواژههای مصوب فرهنگستاننـوعـی نـمودار میلهای که در آن، میلههای متناظر دو یا چند نمودار مختلف، در کنار یکدیگر قرار داده میشوند
flow chartدیکشنری انگلیسی به فارسینمودار جریان، نمودار گردشی، روندنما، نمودار جریان وسیر مواد در کارخانه، نودار جریان امور صنعتی و پیچیده