chatteredدیکشنری انگلیسی به فارسیچرت زدن، پچ پچ کردن، تندتند حرف زدن، چهچه زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن
تدارکگر پذیراییcatererواژههای مصوب فرهنگستانشخص یا شرکتی که سازماندهی و تدارک غذا و نوشیدنی را برای مجالس یا مهمانیها یا مناسبتهای مشابه بر عهده دارد
طنزsatireواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شیوۀ بیان در ادبیات نمایشی که با به کار گرفتن طعنه و سخن کنایهدار سعی در نشان دادن شرارت اخلاقی آدمها و تحقیر آنها دارد و هدف آن اصلاح رفتارهای بشری است
طنزپردازsatiristواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که بهصورت حرفهای به نوشتن و خلق آثار طنز میپردازد متـ . طنزنویس