سوارپالغتنامه دهخداسوارپا. [ س َ ] (ص مرکب ) پاسوار که کنایه از پیاده ٔ چست و چابک باشد. (برهان ).پیاده ٔ تیزرو. (فرهنگ رشیدی ). کنایه از پیاده ٔ جست و چابک باشد و آنرا پاسوار نیز گویند. (انجمن آرا).