خواندلغتنامه دهخداخواند. [ خوا / خا ] (اِ) خداوند را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). خواجه . (مجالس النفایس ). || (ص ) تند. تیز. (فرهنگ جهانگیری ).
خوانیلغتنامه دهخداخوانی . [ خوا / خا ] (حامص ) عمل خواندن . (یادداشت بخط مؤلف ). مزید مؤخر است .- دعاخوانی ؛ عمل خواندن دعا.- روضه خوانی ؛ عمل روضه خواندن .- ریزه خوانی ؛