کارُنCharonواژههای مصوب فرهنگستانتنها قمر شناختهشدۀ پلوتون به قطر نصف این سیاره که جنس آن، مانند پلوتون، بیشتر از یخِ آب است
خورچینلغتنامه دهخداخورچین . [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) خورجین . جامه دان . (ناظم الاطباء).- خورچین کردن ؛ چیدن . خوشه چیدن . (ناظم الاطباء).- || اجاره کردن . (ناظم الاطباء).
خرونلغتنامه دهخداخرون . [ خ َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است از نواحی خراسان و در آنجا مهلَّب درگذشته است . (از معجم البلدان ).
خرونلغتنامه دهخداخرون .[ خ َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است به دارابجرد و در آنجاجنگی برای خوارج اتفاق افتاد. (از معجم البلدان ).